اسرار مناسک حج (5)

حرکت به سوی عرفات
پس از توجه به نفس و تمایلات، اینبار توجه به خداوند است.
عرفه؛ یعنی اعتراف بندگان در پیشگاه حق
«و اعترف بالخطایا بعرفات»
«و در عرفات به گناهان خویش اعتراف کن.»
مصباح الشریعه، باب۲۲
عرفه؛ یعنی کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد و تجدید عهد با توحید؛ معرفت نبوت و ولایت، معرفت آفاق و انفس، معرفت ربط آنها با خدا.
عرفه؛ یعنی دیاری که انسان میتواند با توجه و تضرّع و دعا و توسل مخصوصاً به حضرت ولی عصر -عجلالله تعالی فرجه الشریف- که در آن سرزمین حضور دارند و حاجیان همگی در محضر اویند، به مرتبهی بالای یقین برسد.
عرفات، سرزمین اولین انسان که هبوط کرد و دوباره راه صعود باز گرفت... سرزمین آدم و ابراهیم و محمد -صلیالله علیه و اله-، سرزمین تجلی کامل جبرئیل بر پیغبر -صلیالله علیه و آله- سرزمینی بیهیچ نشانه و ساختمانی... انسان است و زمین و آسمان...
پیغمبر -صلیالله علیه و آله- فرمودند:
«الحجُ عرفه»
حج، همان عرفه است.
اگر در این اولین منزل حج، روح و قلبت دگرگون شد و تحولی یافتی، و نیز در وقوف به مشعر این حالت را به کمال رساند، زیر بنای سایر مناسک مستحکم و خللناپذیر شده است.
در صحرای عرفات، صحرای محشر تصویر میشود و حاجی با تداعی قیامت و حساب و کتاب الهی، حالتی از انقطاع و تضرّع پیدا میکند که از او انسانی تحوّل یافته، متکامل و روی به آخرت و در خور «وصال» و تشرّف به «حرم» میسازد.
حرکت به جانب مشعر
«فاذا أفضتم من عرفات فاذکروالله عند المشعر الحرام»
«و هنگامیکه از عرفات کوچ کردید، خدا را نزد مشعرالحرام یاد کنید.»
بقره/۱۹۸
این آیهی کریمه برای حاجیانی که غروب روز نهم، به سوی مشعرالحرام کوچ میکنند، جذبه و حال و هوای ویژهای دارد... «مشعر»، حرم است؛ «عرفات»، حرم نیست. تو برای ورود به حرم، از حرم، احرام بستی و برای آنکه لایق حرم شوی، بیرون از حرم در صحرای عرفات، خود را بازشناختی و بازساختی و اینک شبانه عازم حرم خدایی.
مشعر، حرم است؛ منا، حرم است؛ مکه، حرم است؛ و تو مرحله به مرحله اجازهی ورود مییابی...
مشعر به ما میآموزد آنچه از عرفه برداشت کردهای، در اینجا به واسطهی یاد خدا در دل رسوخ دِه، و از دل به چشم و گوش و زبان و تمامی اعضاء جاری کن تا کلیهی مشاعر، حیات دوبارهای پیدا کنند.
شب را در مشعر به کار تجهیز نیرو و تهیهی سلاح برای نبرد با شیطان میپردازی...

حرکت به سوی منا
در درون ما نمیگنجد به غیـــــــــر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن دِه، که ما را دوست بس
«منا»؛ یعنی رجاء.
یعنی سرزمین امید و آرزو، رحمت، مغفرت، فضل، کرامت، استجابت دعا، سعادت و خیر دنیا و آخرت. و چرا چنین نباشد!؟ عاشق از معشوق پس از وصل چه میخواهد!؟ توجه، تلطّف و عنایت!
از این روی میتوان گفت بهترین لذتها در حج، لذت امید ِ بنده به خدا در منا است و شاید اینکه منا در میان همهی اعمال مدتش بیشتر است، برای همین باشد که امید و رجاء بنده، نزد خدا، بهترین عبادات و بالاترین مقامات است.
در این سرزمین، با «تقصیر» بسیاری از محرّمات احرام حلال میشود و حاجی، در اینجا پس از قربانی، لباس عادی خود را میپوشد و آماده برای وصل یار و ورود به حریم معبود و طواف خانهی خدا و سعی صفا و مروه میشود.
در منا جهاد روزانه و تأملات شبانه تواماً انجام میگیرد و این هر دو مکمّل یکدیگرند.
پ.ن: گفتهاند کلمهی «منی» برگرفته از این سخن جبرئیل به آدم -علیهالسلام- است که «تَمَنّی الجَنَّه؟».... «آیا آرزوی بهشت داری؟»
ادامه دارد...
سُكر؛