باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد

دندانه‌های کنگــــــره قصد شکست کرد

نــــــوری به صحن معبد زردشتیان رسید

کآتشکده ز نابی آن نـــــــــور مست کرد

مدینه مشرّف شده‌اید یا نه، نمی‌دانم؛ اما آن‌جا به خاطر محدودیتی که برای زیارت خانم‌ها در طول روز وجود دارد (روزی ۲ مرتبه، و هربار قریب ۲ساعت و اندی)، بانوان بدجوری در تب و تاب زیارت حضرت رسول -صلی‌الله علیه و آله- و روضةالنبی -صلی‌الله علیه و آله- می‌سوزند.

من نیز معمولاً زمانی عزم زیارت می‌کردم که تقریباً ۱ ساعتی از ابتدای وقتی که درب‌ها برای خانم‌ها باز شده بود، می‌گذشت.

یک مرتبه‌اش را ماندم که از ابتدای ساعت مشرّف شوم. همه پشت درب، کیپ تا کیپ، سینه به سینه ایستاده بودند و لحظه‌شماری می‌کردند برای گشوده شدن درب‌ها. آن‌قدر فشار جمعیت زیاد بود که اگر چیزی از دستت بر زمین می‌افتاد، می‌بایست بالکُل قیدش را می‌زدی! چون نه فضایی بود که بتوانی خَم شوی و بَرش داری، و نه حتی بعد از رفتن جمعیت، چیز سالمی باقی می‌ماند!

آن روز، وقتی درب باز شد، همه‌ی خانم‌ها هلهله‌کنان می‌دویدند به سمت روضةالنبی -صلی‌الله علیه و آله-. اصلاً آن‌قدر شوق داشتند که بعضی‌هایشان حین دویدن در طول مسیر، چندین مرتبه زمین می‌خوردند و دوباره برمی‌خواستند.

و شاید نخستین بار، آن‌جا بود که معنای «پدر مهربان امت» برایم به خوبی تجلی پیدا می‌کرد.

و همه گریه می‌کردند؛ گریه‌ای از سر شوق و شعف، و از این‌که پدری مهربان آغوش گشوده و آن‌ها به سویش می‌روند.

در آغوش اویی که «رحمةللعالمین» است...


پ.ن: میلاد محبوب خدا، هم‌نشین غار حراء، محمد مصطفی -صلی‌الله علیه و آله-؛ و ولادت منظومه‌ی علم و ادب، امام صادق -علیه‌السلام-؛ و فرا رسیدن بهار نوروزی مبارک!